محمدامینمحمدامین، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

محمدامین نفس مامان وبابا

سکوت

  سلام محمدامین .مامان اصلا حوصله نداره چیزی برات بنویسه فقط عروسی آتنا یادت باشه چکارکردی......... ...
24 فروردين 1390

دندون

  سلام پسر گلم دندون دراومدن تو هم شده پروژه شیراز ما تموم شدنی نیست عزیز دلم دندونات نسبت به همسالانت دیرتر وسخت تر در آوردی. لثه پایینت ورم کرده و فکر کنم خیلی درد میکنه چون خیلی کلافه هستی و اصلا غذا نمیخوری.  یه چیزی بهت بگم مامانم تازه داره دندون درمیاره البته دندون عقل .پسر گلم یعنی این بی حوصلگی شما تا تموم شدن دندونات ادامه داره خداکنه زودتر تموم بشه ولی بابا میگه سال 90 تموم میشه منم بهش گفتم سال نود تا عید 91 هست منظورت که این نیست که یک سال دیگه طول بکشه تا 7 دندون بیرون بیاد. دلم برات خیلی تنگ شده   ...
17 فروردين 1390

سیزده بدر

سلام صبح بخیر خسته نباشی دیروز خیلی راه رفتی و شیطونی کردی من و بابا خیلی خوشحالیم چون به شما خیلی خوش گذشت. پسرگلم تازه یادت باشه دیروز سبزه گره زدی ولی نمیدونم چه دعایی کردی ولی من و بابا جون برا سلامتی وشادی تو دعا کردیم .     ...
14 فروردين 1390

خستگی

سلام پسر عزیزم چندروزیه که منو اذیت میکنی و مامان خسته شده اصلا غذا نمیخوری مدام بهونه میگیری ای کاش میشد که سرکار نمیرفتم شاید اوضاع تو بهتر میشد . اینقدر بی حوصله و خسته هستم که توان نوشتن ندارم   
10 فروردين 1390

شروع کار

  سلام عزیزدلم تعطیلات تموم شد کلی خوش گذشت به شما بیشتر .بازی ،مهمونی،بیرون،خواب راحت و.... البته ببخشید پسرم باید بریم سرکار . امروز روز اول کاری هرسه تاییمون بود ان شاالله سال خوبی برای همه بخصوص شما باشه.  ناناز مامان دلم برات تنگ شده دوست دارم شما اینجوری نباشی . ...
6 فروردين 1390

جشن آخر سال

سال 89 هم تموم شد بعضی شرایطش خیلی سخت بود مریض شدنت تب دراومدن سخت دندونات و غذا نخوردن شما و..... اما در کنار همه مشکلات خوبیهای زیادی داشت لحظه های 4 دست وپا رفتن بلندشدن راه افتادن حرفهای شیرین وبامزه زدن بازی کردن و.... خداروشکر  جشن آخر سال هم تو مهد گرفته شد کلی به شما خوش گذشت .     ...
25 اسفند 1389

خانه تکانی

  روزهای آخر ساله .همه در حال تمیز کردن هستند ما هم این کارهارو انجام میدیم ولی پسر گلم شما درحال دندو درآوردن هستی و آخر هفته تب 40 درجه کردی و هم کمی سرما خوردی تو تمی کردن خونه هم کمک میکردی البته کاربرای من درست میکردی یا وقت منو میگرفتی فکر کنم تا شب عید کارتمیز کردن خونه طول بکشه. البته همه کارهارو بابایی انجام داد و وظیفه من فقط مراقبت از شما بود که آتیش نسوزونی   ...
25 اسفند 1389